بروز و ظهور خلاقیت
به هنگام نزدیکی فصل پاییز، آسمان میهمان »پاییز خبرکنها« (قاصدک ها ) میشود. یکی از سرگرمیهای کودکان،بازی با این موجودات ظریف طبیعت است. کودکان یاد میگیرند که چگونه با ظرافت و دقت، با آنها بازی کنند که صدمه نبینند. این درسی است که طبیعت در شروع سال تحصیلی به ما میآموزد که برخورد با دانشآموزان چه بسا ظریفتر از بازی با پاییز خبرکنها است. از میان دروسی که در خاطرات ما به جای مانده، درس انشاست.درکلاسدرس،معلم موضوعی را ارایه میکرد و به دنبال آن، دانشآموزان میبایستی در مورد آن فکر میکردند و آنگاه شروع به نوشتن کرده و گاهی نیز آن را به منزل برده و با کمک والدین به اتمام میرساندند. از میان کل انشاهای نوشته شده،تعدادی در کلاس خوانده میشد و بقیه،تنها نمرهیی را نصیب خود کرده و به فراموشی سپرده میشدند. در این فرآیند آموزشی که انجام میشد توجه به چند نکته مهم ضروری است:
1- ارایه موضوعات تکراری به دانشآموزان
2- آشنا نشدن دانشآموزان با ضرورت و حیاتیبودن مهارت نوشتن
3 -بیانگیزگی دانشآموزان نسبت به مهارت نوشتن
حال این سوال مطرح میشود که چگونه باید انگیزش درونی را در دانشآموزان زنده کرد؟
بعضی از نظریهپردازان و پژوهشگران در خصوص انگیزش درونی بیان میکنند،نیرویی درونی است که انسان را برای رسیدن به یک هدف مشخص به حرکت وا میدارد. این انرژی درونی تحت تاثیر دو عامل مهم زیر قرار دارد:
1 -احساس ادراک کفایت در فرد، با داشتن این احساس، فرد خود را توانمند دانسته و باور دارد که از عهده انجام وظایف بر میآید.
2 توانایی فرد در کنترل بر یک موقعیت یا محیط.
در این حالت،فرد قادر است در محیط اطراف خود،اثرگذار بوده و نقش داشته باشد و بتواند اثر ارزشمندی از خود به جا بگذارد و تنها یک فرد مطیع و حرفگوشکن نباشد.
البته انگیزشهای بیرونی نظیر تنبیه، تشویق، نمره و نظیر اینها نیز وجود دارند که فرد را به تلاش وا میدارند و گاهی با حذف شدن این انگیزش،فرد نیز فعالیت خود را متوقف میکند.
برای مثال میتوانیم دانشآموزانی را ببینیم که با تلاش،درس میخوانند و امتحان میدهند و به محض گرفتن نمره قبولی و اتمام دروس در پایان سال تحصیلی،کتابها را به گوشهیی انداخته و برای همیشه آنها را فراموش میکنند و اصولا از عشق و علاقه برای درسخواندن در آنها خبری نیست. با دقت در محیط اطراف خویش میتوانیم هزاران نفر از این انسانها را ببینیم که اموری را به صورت تکراری و بدون انگیزه انجام میدهند و هیچگاه خلاقیت و کار تازهیی در میان آنها نمیبینیم، زیرا ایجاد کردن انگیزش درونی،کاری سخت و دشوار و نیازمند معلمان از خود گذشته، پژوهشگر، صبور و با مطالعه استو به خاطر همین ویژگی است که »امانوئل کانت« تعلیم و تربیت را جزء سختترین امور عالم میداند. درس انشا نیز از این قاعده مستثنی نیست و : نیازمند یک انگیزش درونی در دانشآموزان میباشد تا با علاقه به فراگیری آن همت بگذارند.
در ابتدا لازم است دریابیم،اگر در جامعهیی انسانها علاقهیی به نوشتن نداشته باشند،چه مشکلاتی را در پی خواهد داشت.
به فراموشی سپرده شدن تجربیات ارزشمند
در جامعهیی که انسانها نوشتن را به عنوان یک ضرورت مدنظر قرار نمیدهند و از این مهارت روزانه در محل کار و امور زندگی استفاده نمیکنند، به مرور به کاری سخت تبدیل میشود به گونهیی که هنگامی که فرد قلم به دست میگیرد تا مطلبی را بنویسد، گاهی چندین ورق کاغذ را خطخطی میکند تا اینکه بتواند منظور خود را بیان کند و به همین خاطر چون این مهارت نیازمند تمرین مکرر است، لذا افراد به جای بکارگیری آن سعی میکنند از دست آن فرار کنند.
به این ترتیب تجربیاتی که گهگاه بسختی به دست آمده است، به آسانی به فراموشی سپرده میشوند. هنگامی که تجربیات در جامعه ثبت نمیشوند،باید شاهد دوباره کاریها و موازیکاریها باشیم. فرض کنید اگر آدمی هر آن چیزی را که فرا میگرفت در حافظهاش ؤبت نمیشد، چه اتفاقی میافتد؟ اعمال آدمی بدون هدف و بدون پیشبینی میشد و در مقیاس اجتماعی نیز وقتی انسانها تجربه خویش را ثبت نمیکنند باید شاهد دوبارهکاریها و امور موازی فراوان در سطح جامعه باشیم و از طرفی شاهد غیرقابل پیشبینی بودن امور باشیم.
از طرفی چون نوشتن به عنوان یک نیاز اساسی،اهمیت خویش را در بین مردم یک جامعه از دست میدهد، لذا دیگر در اولویت امور قرار نمیگیرد و برنامهریزیهای لازم جهت توسعه آن نیز صورت نمیگیرد. برای مثال اگر در جامعه همه کارکنان موظف بودند، خلاصهیی از بهترین تجربیات خود را به صورت مکتوب در آخر سال ارایه کنند و پاداش دریافت کنند،چه حجم عظیمی از تجربیات ثبت میشد و میتوانست مورد استفاده برنامهریزان واقع شود. متاسفانه به علت بیعلاقگی به نوشتن، حتی اگر این اقدام بخواهد در جامعه اجرا شود نیازمند مهیا کردن شرایط و علاقهمندسازی افراد است در غیر این صورت تنها به یک کار نمایشی تبدیل میشود.
2 -مهیاشدن منابع برای پژوهشگران
ثبت تجربیات اگر در جامعه که به فراوانی صورت گیرد،سبب میشود.پژوهشگران به مطالب فراوان و دقیقی دسترسی داشته باشند و بتوانند نتایج پژوهشی خود را بطور دقیق بیان کنند و لذا نتایج آنها خطای کمتری داشته و برنامههای مناسبتری بر پایه این اطلاعات طراحی می شود که این خود اصلاحات فراوانی را در جامعه بهدنبال خواهد داشت.
نوشتن و تفکر
وقتی انسانها، علاقه فراوانی به نوشتن دارند سبب میشود بخشی از اوقات فراغت خود را صرف نویسندگی کنند و این خود سبب میشود انسان تفکر کند. فرد با به نمایش گذاشتن اندیشههای ذهن خود بر روی کاغذ، بهتر فکر میکند و به آنها تکامل میبخشد و آدمی از این طریق به اعماق وجودش سفر میکند و به سوی خودشناسی حرکت میکند.
نوشتن و مطالعه
نوشتن به دنبال خود، مطالعه کردن را نیز به همراه دارد. کسی که ذخیره اطلاعات خوبی ندارد، نوشتههای ارزشمندی نیز نخواهد داشت. نوشتهها، براحتی نقد میشوند و هنگامی که تهی از دانستههای گرانبها باشند، بخوبی بیمحتوا بودن خود را آشکار میکنند. پس انسانهایی که زیاد مینویسند، مجبورند زیاد بخوانند. وقتی جامعه زیاد مطالعه کرد، بازار کتابخوانی گسترش مییابد و به دنبال آن نویسندگی میتواند به یک شغل تبدیل شود، یعنی انسانهایی پدید میآیند که برای جامعه فکر میکنند و مینویسند و قادرند از این طریق زندگی کنند و این خود سبب گسترش و ارایه اندیشههای نو و ارزشمند میشود و هنگامی که مطالب پرمحتوا در جامعه ارایه شود، اثرات آن در بهبود زندگی مردم بخوبی پدیدار میشود.
در کشورهای توسعه یافته، نویسندگان از جایگاه بالایی برخوردارند، زیرا آنان هستند که با کلمات ثبت شده خویش آدمیان
را وادار به اندیشیدن میکنند و قادرند ذهن انسانها را تا دورترین نقاط عالم تحت تاثیر قرار داده و آنان را وادار به تفکر در مورد موضوعی کنند که اصلا به آن توجهی نمیکردند و از این راه نرمافزار فکری مردم دیگر جوامع را طراحی میکنند. اصولا تاریخ نشان میدهد که بسیاری از کتابها مسیر تاریخ را عوض کردهاند و این نشان از قدرت قلم دارد.
هنگامی که کتاب "کلبه عموتم"وسط "هریت بیچراستو"وشته شد، در طول یکسال یک میلیون نسخه آن در امریکا فروش
رفت. در این کتاب از آزادی سیاهپوستان دفاع شد و چنان بر افکار عمومی مردم امریکا اثر گذاشت که موجب تسریع جنبش آزادی بردگان شد و سبب الغای بردگی در سال 1864 شد و این کتاب در سراسر جهان مورد تحسین قرار گرفت.
نوشتن و مشارکت در اجتماع
انسانهایی که علاقه به نوشتن دارند، مشارکت کنندگان قوی در فعالیتهای اجتماعی هستند. آنها با قلم خود تجربیات، نقدها، پیشنهادات و افکار نوین خود را به دیگران منتقل میکنند و برعکس در جامعهیی که انسانها علاقهیی به نوشتن ندارند، جمع کثیری از مردم نقشی در مشارکتهای اجتماعی ندارند
ثبات شخصیت و نوشتن
انسانهایی که بطور مکرر و با علاقه مینویسند، گویی درون خود را بر روی کاغذ منتقل میکنند و در اصل به سوی مسوولیت پذیری پیش میروند، زیرا نوشته هر فرد، نمود شخصیت اوست و لذا این فرد به مرور پایبند ارزشهای درونی خود خواهد بود و آرام آرام به سمت یک شخصیت باثبات حرکت میکند و چیزی که به جامعه امید میدهد، وجود انسانهایی است که دارای ثبات شخصیت هستند وهرلحظه رنگی جدید به خود نمیگیرند. نوشتن، ورود قدرتمندانه در دنیای اینترنت
دنیای امروز، میهمان پدیدهیی شگفتانگیز به نام اینترنت است. در این پدیده عجیب، هرکسی با یک کامپیوتر و یک مودم میتواند تبدیل به یک سازمان انتشاراتی شود. کسانی که از مهارت بالایی در نوشتن برخوردار باشند، براحتی میتوانند با دیگران در سراسر جهان ارتباط برقرار کرده و علاوه برکسب تجربه به انتقال تجربیات نیز بپردازند. در غیر اینصورت تنها به یک بیننده و شنونده منفعل تبدیل میشوند. در حال حا
ممنون از زحمات و تلاش شما در جهت معرفي شهرمان خواف مويد باشيد